روایت یک کربلاندیده از طریقالحسین/ تا یار که را خواهد
تاریخ انتشار: ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۰۲۹۳۹۰
خبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری؛ نرجس سادات موسوی|صدای استارت اتوبوس و صلوات مسافران را که شنیدم اشک چشمانم جاری شد و تازه فهمیدم واقعا راهی شدم و خواب نمیدیدم.
منِ کربلا ندیده بعد از دلشکستگیها و ناامیدیهای از ته دل بالاخره راهی شده بودم، راهی مشایه و بهشتی که فقط تعریفش را شنیده بودم اما هیچ وقت قسمت نشده بود با چشم سر زیباییهایش را ببینم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
منی که از دعوت و طلبیده شدن ناامید شده بودم، لحظه آخر به مدد امام حسین(ع) و لطف دوستان به یکباره خون خشک شده در رگهایم دوباره جریان یافت و راهی سفری شدم که جز زیبایی چیزی نداشت.
از بام ایران تا قلب جهان
به مرز شلمچه رسیده بودیم، پایم را که از اتوبوس پایین گذاشتم هوای گرم غافلگیرم کرد همیشه این موقع صبح از سرمای هوا پتو را تا زیر گلو بالا میکشیدم تا سرما نخورم و حالا همین ابتدای راه حساب کار دستم آمد که همه چیز اینجا فرق دارد و به عراق که برسم گرمای هوا دوچندان میشود. دوستم دستی به شانهام زد و گفت: نکنه پشیمون شدی؟ پیشمان؟ تو بگو از آسمان آتش ببارد من باید بروم.
از همان ابتدای راه و قبل از رسیدن به پایانه مرزی موکبها برپا شده بودند و بساط پذیرایی به راه بود و سیل مردمی که به سوی گیتها در حرکت بودند.
تمام نیروها فعال بودند تا مردم با کمترین معطلی و سریع راهی شوند. آقای جوانی با لباس سبز نیروی انتظامی قرآنی را بالای سر مسافران نگه داشته بود تا مسافران حضرت عشق با یاد خدا و در پناه خدا راهی شوند و ماموری که گذرنامهها را مهر میکرد با اشکی در چشم و بغضی در گلو التماس دعا داشت و میگفت: ما خادمان مردم را هم فراموش نکنید.
موکب شیخ یعقوبی
وارد خاک عراق شدیم و هر لحظه قلبم تندتر میزد و صبرم کمتر میشد تا به خانه پدری برسم اما سیل عظیمی از مردم جمع شده بودند و ماشینی برای انتقال زوار در کار نبود خورشید هم شمشیر را از رو بسته بود و نایی برایمان نگذاشته بود و کم مانده بود زیر گرمای آفتاب ذوب شویم که موکب شیخ یعقوبی به دادمان رسید.
پنکهها با سرعت میچرخیدند و با گرمای هوا زورآزمایی میکردند، «مای بارد»های موکب حالمان را جا آورد و باعث شد چند ساعتی را بدون اینکه حرفی برایم مهم باشد روی کارتنها بخوابم. هیچ وقت فکرش را نمیکردم وسط انبوه جمعیت روی کارتن بخوابم اما آنجا نه خاکی شدن لباس برایم مهم بود و نه ترسی از قضاوت شدن داشتم.
توقف ما در موکب شیخ یعقوبی طولانی شده بود و فکر نرسیدن به کربلا داشت دیوانهام میکرد اما همچنان پذیراییهایشان به راه بود و خم به ابرو نمیآوردند و با روی خوش پذیرایی میکردند.
شب هنگام راه افتادیم و پشت ماشینی سوار شدیم تا قدمی به شهر پدری نزدیک شویم، پشت ماشینی درهم سوار شدیم. ما آدمهای نازک نارنجی حالا هر سختی را به جان میخریدیم تا به وصال یار برسیم، کمبود وسایل حمل و نقل بود اما لحظهای احساس تشنگی یا گرسنگی نمیکردی فقط کافی بود ماشین لحظهای سرعتش کم شود و پذیرایی بود که داخل ماشین میریخت و ما که حتی فرصت تشکر نداشتیم.
به بصره رسیدیم که در شب شهری بسیار زیبا بود اما ناخودآگاه با دیدن رود فرات یاد تشنگی لبان علیاصغر(ع) ۶ ماهه افتادم که یک قطره از این آب سهم او نشد. با تمام خستگی در بصره سوار ماشین محمد شدیم و راهی نجف شدیم. زبان همدیگر را نمیفهمیدیم و اینجا بود که فهمیدم ۶ سال درس عربی هیچ کاربردی برایم نداشته و در صحبت با عرب زبانها ناتوانم. با ایما و اشاره و به مدد ماشین حساب گوشی مبلغ کرایه را پرسیدیم و پول ایرانی دادیم اما وقتی به نجف رسیدیم و پولها را به دینار تبدیل کردند متوجه شدند مقداری پول اضافه دارند و مدام کلمه «حرام» را به کار میبردند.
برایم جالب بود جوانانی همسن محمد و دوستش معتقد به این موضوع هستند چون فکر میکردم کمتر جوانی دیگر این چیزها برایش مهم باشد اما اعتقاد داشتند پول حرام برکت مالشان را از بین میبرد و آنجا بود که دعا کردم خدا همیشه به مال حلالشان برکت دهد.
حرم بابا علی(ع)
بعد از مدتها انتظار به خانه پدری رسیدم و به یکباره تمام خستگی روز گذشته از تنم درآمد و از شوق دیدن صحن و سرای مولایم آرامشی وصفناشدنی به وجودم تزریق شد. سیل جمعیت لحظهای قطع نمیشد یک روز را در خانه بابا علی سپری کردیم و مهمان پدری بودیم که هفت آسمان و زمین به او مباهات میکند.
شهر غلغله بود و مردم عراق مانند پروانه دور مهمانان میگشتند تا کسی گرسنه یا لب تشنه شهر را ترک نکند. از پدر اذن دیدار پسران را گرفتیم و شبانه راهی مشایه شدیم.
الی الطریق
اما جالب بود در این مسیر شب یا روز مفهومی نداشت جمعیت پیوسته حرکت میکردند و همه مانند برادههای آهن به آهنربای عظیم عشق و معرفت جذب میشدند و موکبهایی که شبانهروزی مشغول بودند و پذیراییشان به راه بود.
بسمالله گفتم و پای در مسیری گذاشتم که زیرپای عشاق و سینهچاکان حسین(ع) بوده و تا ابد خواهد بود جملهای که چند روز قبل شنیده بودم «تا یار که را خواهد و میلش به که باشد» اشکم را جاری کرد و بغضی که سالها در دلم مانده بود و کهنه شده بود مانند زخمی چرکین سرباز کرد. زبان تشکر نداشتم که هر چه در این دنیا دارم از لطف این خانواده کریم است و حالا حس شیرین بخشیده شدن داشت دیوانهام میکرد، دیوانه خاندانی که روسیاهی مرا را نادیده گرفتند و نگذاشتند بیشتر از این حس غربت را تحمل کنم.
برای این مسیر سن و سال معنایی نداشت از نوزاد تازه متولد شده تا مسنترین آدمها حضور داشتند در همین مسیر بود که کودکی به نوزادی اشاره کرد و رو به مادرش میگفت این نوزاد اینجا چه میکند و مادری که پاسخ میداد مهم این است که امام حسین(ع) او را هم مثل تو دعوت کرده حالا چه فرقی دارد چند سالش یا چند ماهش باشد.
برای حسین(ع) فرقی نداشت مهمانش پای آمدن داشته باشد یا نه دعوت که شوی با پای دل روانه میشوی و په بسا افرادی که با یک پا به عشق حسین طریق را میپیمودند.
این مسیر عجیب بوی عشق میداد و دلدادگی به اهلبیت(ع) چنان موج میزد که بچه کوچکی که شاید در دنیای دیجیتال و مدرن زیسته، با طیای که از قدش بلندتر بود و وزنش برای پسرک سنگین، کف دستشوییها را تمیز میکرد.
مسیر پر بود از کودکانی که لبیکگویان لیوان آبی دستت میدادند تا تشنه نمانی و زهر تشنگی که حسین(ع) و اهلبیتش چشیدند را نچشی.
در گرماگرم هوا و در لابلای زوار دیدن احسین با سبد یخ و «الجلید الجلید» گویان، حالم را دگرگون کرد پسرکی که میان راه به رسم ادب روی دوزانو نشسته بود و سبد یخ را روی سر گذاشته بود، یخهایی که آب شده بودند و سر و صورت احسین را خیس کرده بودند اما اینکه تکه یخی کمی زائری را خنک کند خوشحالش میکرد و چقدر در آن لحظه به حال این کودکان غبطه خوردم. اینکه امام حسین(ع) چقدر در دلشان جای دارد که اینگونه هوای مهمانان ارباب را دارند.
۱۱ ماه سال را کار میکنند تا یک ماه با تمام دارایی در خدمت زوار باشند، هیچ کجای دنیا این حجم از مهماننوازی را ندیده بودم هر کس با هر چه داشت آمده بود چه کم چه زیاد که کمش برای حسین زیاد است و زیادش در راه حسین کم.
میزبانان عراقی سنگ تمام گذاشتند
نیمههای شب بود خستهتر از همیشه حتی توان نداشتیم قدم از قدم برداریم که مهمان یک خانواده عراقی شدیم به محض ورود به استقبالمان آمدند و پذیراییها شروع شد. این نبود که فقط قسمتی از خانه را در اختیار مهمان گذاشته باشند همه خانه در اختیار ما بود. میخواستیم لباس بشوییم که خانم عرب مهربان نگذاشت و همه لباسها را از دستمان گرفت و صبح زود خوشبو و تمیز تحویلمان داد. تعدادمان زیاد بود و این باعث شده بود خودشان در آشپزخانه بخوابند و مردهایشان در حیاط تا ما راحت باشیم و من فکر میکنم این روحیه از کجا آمده که خم به ابرو نمیآورند و اینگونه خستگی زوار ابا عبدالله(ع) را به جان میخرند.
گام برداشتن در مشایه به من ثابت کرد پیوند ایرانیها و عراقیها مانند پیوند برادرانی است که سالیان سال در کنار هم بودهاند و سختی و خوشی زندگی را با هم سهیماند. در این مسیر لحظهای ذرهای احساس غربت نخواهی کرد. البته اینجا غیر ما آدمهای دیگری با زبانها و رنگ پوستهای دیگری است افرادی که شاید هیچوقت فکر نمیکردم در این مسیر و در این گرما و هوای پر از گرد و خاک ببینمشان.
راستی قبل از آمدنم هرروز که اینستاگرام را باز میکردم کسی نسخهای پیچیده بود که باید پوشش چگونه باشد و اگر فلان لباس را پوشیدی بد است و عربها ناراحت میشوند و... اما خداشاهد است اینجا پوشش هیچکس مهم نبود و هر کس با هر پوششی چنان غرق دلدادگی بود که اصلا این لباسهای ظاهری به چشم نمیآمد و چقدر خوشحالم که اینجا عشق حسین است که موج میزند و بس.
رسیدم کربلا الحمدالله
بعد از سه روز نفس کشیدن در مشایه و شنیدن صدای پای زوار که شده بهترین موسیقی زندگیم حالا شماره عمودها خبر میداد که وصال نزدیک است و دل بیقرارت آرام خواهد گرفت. گنبد سقای دشت کربلا که نمایان شد درد و تاول پا و خستگی راه و کوفتگی بدن انگار فراموش شد به خدا اگر بگویم صحرای محشر بود کم گفتم. مردم یکی یکی کولهها را کنار خیابان رها میکردند و میدویدند و اشک میریختند و لبیک یا حسین(ع) و لبیک یا عباس(ع) از زبانشان نمیافتاد. اشکها با عرق صورت در هم آمیخته بود و جنون رسیدن به یار همه را مست کرده بود.
بهشت بینالحرمین پر بود از جمعیتی که مانند سیل خروشان در حرکت بودند. انگار تمام دلخوشیهای جهان در فاصله این دو حرم خلاصه میشد و مردمی که خسته راه حالا در امنترین نقطه جهان زیباییهای وصفناشدنی را به نظاره نشسته بودند و نخلهای بلندقامتی که سایبان میهمانان حسین بودند و درددلهای بسیاری را در سینه حبس کرده بودند.
هر چه سعی کردم لحظهای حرفی بزنم زبان در دهانم نچرخید لال شده بودم و بهتزده نگاه میکردم. آن همه حرف و خواسته کجا رفته بود اصلا مگر خواسته دیگری هم مانده؟ حسین نهایتالامال است.
پایان پیام/۶۸۰۳۵
منبع: فارس
کلیدواژه: مشایه بین الحرمین پذیرایی از زوار عراقی لحظه ای حسین ع
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۲۹۳۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنگ کریدورها در خاورمیانه
تین نیوز علی یوسف| اقتصاددان و تحلیلگر امور مالی عمومی :
رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، مسیری به طول ۱۲۰۰کیلومتر را که خلیج فارس را از طریق جاده، راه آهن و بنادر به ترکیه وصل می کند، به عنوان «جاده ابریشم جدید» توصیف می کند. «پروژه جاده توسعه» عراق در نهایت تلاش می کند کانال سوئز را در زمینه حمل ونقل از آسیا به اروپا به چالش بکشد. با اختلالات اخیر در عبور کالا از دریای سرخ، سیاستمداران هر دو کشور امیدوارند که کریدور اقتصادی عراق-ترکیه به جایگزین مناسبی برای آن تبدیل شود. به این منظور، بغداد و آنکارا باید ابتدا بر اختلافات سیاسی، مناقشات مربوط به حقوق آب و مسائل امنیتی که می تواند تهدیدی بر پروژه پیشنهادی «جاده توسعه» باشد غلبه کنند؛ پروژه ای که می تواند ده ها میلیارد دلار در سال ارزش داشته باشد. «پروژه جاده توسعه» پس از تکمیل، زمان سفر بین آسیا و اروپا را کوتاه می کند.
در اواخر ماه مارس، نخست وزیر محمد السودانی با رئیس جمهور اردوغان در آنکارا دیدار کرد. این دیدار چند ساعت به طول انجامید و در نهایت اردوغان اعلام کرد که کار «پروژه جاده توسعه» آغاز خواهد شد. با وجود اینکه ترکیه نقش اصلی را در اجرای این پروژه دارد، اما دولت عراق به دنبال مشارکت سایر بازیگران منطقه ای در این پروژه بوده است؛ در درجه اول برای جذب سرمایه گذاری و بودجه، سپس برای ایجاد منافع مشترک اقتصادی و تقویت روابط به عنوان حائلی در برابر درگیری های احتمالی.
این پروژه دارای پتانسیل اقتصادی عظیمی برای عراق در زمینه ایجاد اشتغال، توسعه زیرساخت های حمل ونقل و تامین مواد وارداتی از خارج است. البته ذکری از بازده مالی مستقیم از طریق کارمزد و مالیات به میان نمی آوریم. به گفته احمد الراوی، اقتصاددان، «جاده توسعه در صورت جدیت در اجرا، نمایانگر چشم اندازی بلندپروازانه است و در توسعه زیرساخت های کشور در حوزه حمل ونقل و ایجاد فرصت های شغلی عالی با ایجاد بیش از ۲۵۰ هزار شغل (با تکمیل پروژه) نقش عملی خواهد داشت.» بخشی از «پروژه جاده توسعه» ایجاد یک «کانال خشک» در جنوب عراق است که بندر بزرگ «فاو» را از طریق تونل های غوطه ور به بندر «ام قصر» متصل می کند. این مسیر در مقایسه با حمل ونقل از طریق کانال سوئز، دوهفته در زمان صرفه جویی می کند.
اجرای پروژه ای با چنین مقیاس، به ویژه در عراق، با چالش هایی مواجه است. از آنجا که «جاده توسعه» به تکمیل بندر بزرگ فاو وابسته است، اولین مانع کمبود بودجه بوده است. تاکنون تنها پنج اسکله از ۹۹اسکله ای که پیش بینی شده، ساخته شده است. اگر بودجه در این سطح ضعیف ادامه یابد، تکمیل بندر بزرگ فاو بیش از ۲۰سال طول خواهد کشید. در مورد چالش های منطقه ای، بندر «مبارک» در کویت که در حال ساخت است، قصد دارد ترافیک کشتیرانی را به سمت کویت هدایت کند. کویت با پیش بینی اینکه بندر مبارک قبل از بندر بزرگ فاو به بهره برداری می رسد، تلاش کرده است دولت عراق را متقاعد کند که بندر مبارک را از طریق راه آهن به «جاده توسعه» متصل کند. این کار می تواند بندر بزرگ فاو را به شدت تضعیف کند؛ زیرا کویت کنترل بیشتری بر خطوط کشتیرانی خواهد داشت و مزیت های اقتصادی عراق در «جاده توسعه» را کاهش خواهد داد.
پس از این، هند درگیر برنامه ریزی یک کریدور اقتصادی جدید با عربستان سعودی و امارات است که در آن کالاها به صورت زمینی از طریق اسرائیل به سمت دریای مدیترانه و با دور زدن دریای سرخ منتقل می شوند. این پروژه نیز «پروژه جاده توسعه» را به چالش می کشد. به همین دلیل عراق باید اجرای بندر بزرگ فاو را سرعت بخشد. ایالات متحده مایل است اسرائیل را در اقتصاد کشورهای خلیج فارس ادغام کند و به همین دلیل است که هر کریدور اقتصادی که این کار را انجام دهد، از حمایت آمریکا برخوردار خواهد شد (و در این مورد، به بهای عراق و ترکیه).
عراق باید راه هایی بیابد تا مسیر تجاری خود را جذاب تر از دیگر مسیرها کند. این امر می تواند با آسان تر کردن تجارت در عراق و باز کردن مناطق آزاد تجاری و یکپارچه و ارزان تر و سریع تر کردن انتقال کالا به اروپا از آسیا از طریق عراق انجام شود. عراق جمعیت رو به رشدی دارد که آن را به بازاری باارزش تبدیل می کند. چند بخش توسعه نیافته اند، به همین دلیل است که دولت باید با باز کردن منابع مالی از طریق کاهش تشریفات اداری، رشد بخش خصوصی را تشویق کند. به این ترتیب، مشاغل عراقی نیز می توانند از بازار بزرگ تری به دلیل «جاده توسعه» بهره مند شوند.
عراق باید به تدریج از تکیه بر صادرات نفت برای اقتصاد خود دور شود که «جاده توسعه» یکی از چندین پروژه موردنیاز برای انجام این کار است و مولفه حیاتی آن بندر بزرگ فاو است. به همین دلیل دولت عراق نباید اجازه دهد که پیشبرد یا رقابت کویت یا هند آن را تضعیف کند. علاوه بر سرعت بخشیدن به کار در «جاده توسعه»، یک چیز واضح است و آن اینکه اتکا به تولید نفت برای آینده بلندمدت قطعا انتخاب اشتباهی است. چنین است که کشورهای دیگر در حال دور شدن از آن بوده و خوشبختانه عراق هم به آنها پیوسته است. انتظار می رود این کریدور جریان های تجاری بین اروپا و آسیا را افزایش دهد و جایگزینی مقرون به صرفه تر برای مسیرهای دریایی سنتی از طریق کانال سوئز باشد.
پیامدهای «پروژه جاده توسعه» را از دو منظر می توان بررسی کرد:1. پیامدهای اقتصادی برای خاورمیانه
هدف این پروژه که پیش بینی می شود حدود 17میلیارد دلار هزینه داشته باشد و تا سال 2050 به صورت مرحله ای تکمیل شود، کاهش وابستگی منطقه به نفت از طریق تنوع بخشیدن به اقتصادها در لجستیک و تجارت است. زیرساخت ها شامل توسعه بندر بزرگ فاو در بصره است که از نظر ظرفیت و قابلیت از «جبل علی» در دبی فراتر خواهد رفت و عراق را به مرکز لجستیک جدید در خاورمیانه تبدیل خواهد کرد. این مسیر برای افزایش تجارت بین المللی و یکپارچگی اقتصادی، تثبیت عراق و شرکایش به عنوان بازیگران اصلی در لجستیک تجارت جهانی طراحی شده است. با کاهش زمان حمل ونقل بین آسیا و اروپا، این پروژه می تواند به عنوان «جاده ابریشم جدید» عمل کند و جایگاه ژئواکونومیک کل منطقه را تغییر دهد.
2. توسعه شهری و صنعتی
فراتر از لجستیک، این پروژه قصد دارد توسعه شهری را با شهرهای جدید و قطب های صنعتی در امتداد کریدور ایجاد کند. این پیشرفت ها برای تقویت اقتصاد محلی، ایجاد شغل و تقویت/بهبود پیشرفت های فناوری و تثبیت بیشتر چشم انداز اقتصادی منطقه در نظر گرفته شده است. این پروژه با وجود داشتن مزایای زیاد، با چالش های مهمی مانند هزینه های مالی هنگفت و پیچیدگی هماهنگی بین ذی نفعان مختلف بین المللی مواجه است. موفقیت این پروژه به ادامه همکاری و سرمایه گذاری قدرت های منطقه ای و بازیگران بالقوه جهانی مانند چین بستگی دارد که انتظار می رود نقش مهمی در تامین مالی ایفا کنند.
آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید